کتابخانه‌های عمومی تعطیل است. این جمله یعنی کتاب‌خانه‌های اختصاصی باز است؟ قاعدۀ منطقی می‌گوید که تا خبری از کتابخانۀ بعدی نداشته باشیم نمی‌توانیم تصمیم بگیریم که در چه حالی است اما ذهن‌های منطق نخوانده فکر می‌کنند که کتابخانه‌های اختصاصی حتما باز هستند.

احتمالا یک سری ذهن‌های منطق نخوانده الآن که معما حل شده بیاییند بگونید نه، خیلی هم می‌دانستیم. بی‌خیال، طاقچه را یادتان هست که گفتم مزخرف است. دیشب از خجالتم در آمد و یک هفته اشتراک بی نهایت رایگان داد. البته لازم به ذکر است که پس از تلاش بسیار و چرخاندن گردونۀ شانس با 4 اکانت و پس از 4 روز تلاش به چنین نتیجه‌ای دست پیدا کردیم.

آن قدر احتمالات را افزایش دادم تا این که به آن چه می‌خواستم دست پیدا کردم. شانس و تصادف را تبدیل به انتخاب کردم.  حاصل این هدیه مطالعۀ کتاب ابن مشغلۀ نادر ابراهیمی بود. چشمان من را باز کرد و یاد داد که اگر می‌خواهم نویسنده شوم از همین حالا حواسم به پول و درآمد مالی باشد تا این قدر به این شاخه و آن شاخه برای دو قران پول نپرم. اگر نادر ابراهیمی از همان ابتدا منبع درآمد درستی پشت سرش بود می‌توانست کارهای بیشتری بکند و تاثیر بیشتری داشته باشد. کتاب‌های بیشتری بنویسد و تحقیقات بیشتری در زمینه آموزش نویسندگی داشته باشد.

کتاب لوازم نویسندگی که قرار بود جلدهای متعددی داشته باشد به یک جلد متکی نمی‌ماند. البته دو کتاب دیگر یعنی مینیمالیسم دیجیتال و کار عمیق از کارل نیوپورت هم نگاهی کردم، داد می‌زد می‌خواهد حرف‌هایش را در 700 صفحه کش بدهد و عمر مابقی‌ام را هدر. این را بعد از فرضیه اولیه و با خواندن نظرات به نظریه تبدیل کردم که حرف‌هایش را خیلی زودتر می‌تواند بزند.

کل دو کتاب را می‌شود در چند جمله تمام کرد: مینی‌مالیسم دیجیتال یعنی ساده سازی و استفادۀ صحیح از تکنولوژی که تمام زندگی انسان امروزی را در برگرفته. همان چیزی که من دائم می‌گویم اینستاگرام‌تان را پاک کنید. در مینی‌مالیسم دیجیتال می‌گوید اصلاح کنید و فقط چیزهای ضروری را باقی بگذارید، اما جالب این که ماهیت اینستاگرام مثل مردابی است که خواه نا خواه، یک کلیک سهوی روی صفحۀ سرچ باعث می‌شود حداقل نیم ساعت آن جا بمانیم.

کار عمیق هم خلاصه‌اش می‌شود، بزن همه را دک کن، بشین با تمرکز خیلی زیاد یک جا و بدون مزاحمت کارت را انجام بده. باورتان نمی‌شود که می‌شود با کامل نخواندن دو کتاب خلاصه‌اش را نوشت؟ بروید و بنشینید کلش را بخوانید تا به حرف من برسید.

سینما این روزها از زیر در نگاهم می‌کند. انگار یک بلندگو مثل پلیس‌های فیلم‌های هالیوودی دستش گرفته و می‌گوید یادت است از بچگی دیوانۀ فیلم بودی؟ یادت است چه قدر وحشیانه عاشق هنری؟ بعد ضربۀ آخر را می‌زند: به نظرت این علاقه تصادفی در تو وجود دارد؟

و این چند روز برویم برای نوشتن چند نقد فیلم از فیلم‌های امسالی و اسکاری.

با شناختی که از خودم به دست آورده‌ام می‌دانم استعداد و علاقه‌ام در هنر و بازی و سینما و فلسفه است. حالا از برخورد این‌ها چند گزینه به دست می‌آید:

فیلمنامه‌های فلسفی

فلسفۀ هنر

نرم افزار عقلانی سینما

بازی سازی فلسفی

نرم افزار(علمی) بازی سازی

این چند روز به سرم زده طرح یک بازی را بنویسم. ولی متاسفانه توانایی ساختش را ندارم. اصلا از کجا قرار است شروع بکنم. حتی اگر بتوانم چند جمله را هم به یکدیگر لینک کنم و قدرت انتخاب جملات را بدهم این قدر ایده در مخم ریخته که بتوانم با آن‌ها یک بازی متنی بسازم که 10 سال آدم‌ها را درگیر کند تهش چه می‌شود.


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : کتاب ,بازی ,می‌شود ,بیشتری ,سازی ,سینما ,داشته باشد ,مینی‌مالیسم دیجیتال ,بازی سازی ,نادر ابراهیمی ,منطق نخوانده
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تاینی مگ فرهنگستان روزنوشته‌ها Christy هیئت حضرت علی اصغر (ع) چکاوک خیال پيچ و مهره و اتصالات جرثقيل سيم بکسلي شبکه پخش تبلیغات و بازاریابی / 09390858526