دو دلیل برای پایان دادن حسنِ ظنّ:
1
نفر اول لولههای گازِ خانۀ مار را کشیده و از محرّم پارسال پولی بهش دادیم که به مهندس گاز بدهد و بیایند کنتوری برای ما وصل کنند. اول میگفت که مهندس نمیآید تأیید کند، بعد هر بار میگفت شنبه و یکشنبه، بعد به حضرت معصومه قسم میخورد و میگفت پی گیر کار هستم. بعد داستانی داشت که مهندس به عراق رفته و خودش از جیبش پول مهندسِ دیگری داده و بعد از کلی زنگ زدن با این حساب که هر روز میگفت پیگیر کارت هستم یک شب خودش با مهندس آمدند و مهندس تأیید کرد و از دو ماه گذشته تا الآن کنتوری وصل نشده و اقدامی نشده.
یک روز به مهندس زنگ زدم و گفتم که کی تشریف میآورید؟ لوله کش گفته که با شما هماهنگ کرده. گفت کسی به من زنگ نزده. این یک سوتیِ بزرگ بود. باز هم گفتیم إن شاء الله خیر است و نباید ظنّ بد داشته باشیم.
آمد خونۀ ما و برایش چایی آوردم و از خاطرات جنگش میگفت. میگفت شیمیایی شدهام و پوستم خراب شده و میتوانم نشانت دهم. گفتم برای گرفتن درصد جانبازی هم رفتی یا نه؟ میگفت نه!
من اعتماد کردم، حسنِ ظنّ داشتم و فکر میکردم مردم هم مثلِ خودم صادقند.
اما هفتۀ گذشته فهمیدیم که این آدم است.
2
نفرِ دوم فرماندۀ حوزه است. حوزۀ علمیه نه، حوزۀ بسیج. جلوی ما نشسته جنابِ سپاهی حقوق بگیر و راست راست دروغ میگوید تا حدی که به فرماندۀ عزیزتر از جانِ خودم در تشکیلات شک کردم و حق را به فرماندۀ حوزه دادم. ما رفته بودیم که یک پایگاه بزرگتر برای فعالیتهایمان داشته باشیم.
میگفت شما در کارهای عملیاتی با ما همکاری نمیکنید! من میگفتم اگر عملیاتمان را قوی کنیم پایگاهِ بزرگتر را به ما میدهید؟ میگفت بله ولی بعدِ عید. امشب پرسیدم، از معاونت عملیاتمان، میگفت ما در عملیات نمرۀ صد گرفتیم، جز 3، 4 تا در تمام برنامهها حضور داشتیم. بعد زنگ زد به مسئول عملیات حوزه و گذاشت روی آیفون! -آقا مرتضی پایگاه ما در عملیات چطور بوده؟ - شما جزو پایگاههای برتر هستید.
در بسیجی که باید لشکر مخلصِ خدا باشد، فرماندۀ ناحیه دو لایه منشی میگذارد و محل به بسیجی نمیگذارد. فرماندۀ حوزه این طوری دروغ میگوید تا جایگاهِ خودش را حفظ کند، فرماندۀ پایگاه که فعالیت نمیکند فعالیتش را فقط و فقط شروع میکند تا پایگاهش را از دست ندهد و مسئول گردان دو بهم زنی بین بچههای ما انجام میدهد. پایگاهِ دیگر جاسوس بین تشکیلات ما میفرستد و اطلاعات خالی میکند و آن یکی پیش حفاظت سپاه زیرآب میزند و تهمت لواط!
با این دو دلیلِ متقن و تجربی در زندگیِ من حسن ظنّ رنگ میبازد و این به معنای جایگزین شدن سوء ظن نیست. بلکه یک سیستمِ محک قدرتمند جایگزین میشود.
اوضاع خیلی پیچیدهتر از دنیای صادقی بود که برای خودم ساختم، آدمها بسیار عوضیتر از آن چه که هستند که در آینهها به نظر میآیند.
سپاهی، بسیجی، طلبه، شهید، آیت الله، خدا، امام و هر عنوان دیگری نباید شما را گول بزند.
به اسمِ کار برای خدا، به اسمِ سربازِ امام زمان، به اسمِ خدمتگذار، به اسمِ شهید، اسم اسم اسم.
از الفاظ گذر کرده و به ماهیتها توجه کنید
الفاظ میتوانند معانی غیر واقعی بسازند و این آفت کلمات است
پی نوشت: به مناسبت تولد امام جواد شماره کارت بدید عیدی بدم
درباره این سایت