ما انسانها همه محتاجِ عکس العملهاییم و در کارهایمان قبل از این که خودمان و هدفمان را در نظر بگیریم به چشمها و زبانهای دیگران فکر میکنیم.
ما قبل از حزب اللهی بودن انسانیم و باید از اخلاقهای اشتباه معمول دور شویم.
قوی و قدرتمند کار کنیم و برایمان اهمیتی نداشته باشد که چه میگویند
ما معبودهایی داریم که دست اندازِ رسیدن به معبود بزرگتر یعنی خدا هستند.
گاهی عنوان مان
گاهی عظمت کارمان
حتی نماز شبمان
و قرائت قرآنمان
حجاب میشود.
در عرفا گاهی حتی مکاشفه و حالات عرفانیِ خودشان اصل میشوند و عارف را از هدف اصلی دور میکنند.
نمونۀ کوچکش: اگر یک کانال بهمان دادند و گفتند کار فرهنگی بکن
اگر برایمان اهمیتی نداشت که عضوهای این کانال 300 نفر هستند یا 100 هزار نفر و مطلبی که در کانال 300 نفری نوشتیم با کانال 100 هزار نفری هیچ تفاوتی حتی به قدرِ یک نقطه نداشت این یعنی ما متقن هستیم و به کارمان ایمان داریم. یعنی ما مقیّد به وظیفه هستیم.
این که جا افتاده ما مأمور به وظیفه هستیم نه نتیجه غلط بزرگی است. ما باید طوری وظیفۀمان را تنظیم کنیم که بهترین نتیجه را بدهد نه که خشک و بی روش و با فشار بخواهیم مخاطب را بمباران اطلاعاتی بکنیم. با بهترین ادبیات، بهترین روش،و با عقلانیتی که چاشنی احساسات دارد کار کنیم.
ما که حتی حاضر نیستیم یک کاسه قورمه سبزی را دور بریزیم و اسراف کنیم چطور حاضر میشویم نزدیکترین افراد دور و اطرافمان که ارزششان از این یک کاسه بیشتر است را بیخیال شویم و به اصلاح آنها نپردازیم؟ بیاییم خلق را اسراف نکنیم.
ما باید شبیهِ قند در آب باشیم نه قندِ در خشکی، نباید با سختی و سفتی وارد شویم طوری که به سطوح ظرفیتهای ضعیف خش بیاندازیم باید طوری در جامعه حل شویم که دیده نشویم ولی شیرینیمان زیرِ زبان حس شود و در این میان صبررر خیلی اهمیت دارد.
درباره این سایت