خاکستری‌ها اگر به اندازۀ کوه‌ها هم منجمد باشند،

و اگر به قدر کوهستان‌ها هم بزرگ شده باشند

بارشِ سیاه رنگِ کلماتِ نفتی‌ام را روی تک تک‌شان خواهم ریخت و آتششان خواهم زد

با لرزشِ قلمِ رویِ کاغذ زله‌ای ایجاد خواهم کرد که تکه تکه شوند 


خاکستری رنگِ باد است، احمق‌هایی که میانِ سیاه‌ها و سفید‌ها قرار گرفته‌اند

و مثل غباری این طرف و آن طرف می‌روند، هر طرف عشق و حالشان برپا باشد هستند

هر طرف که غذا بدهند، هر طرف که منفعت باشد، ساندیس‌خورهای واقعی این‌هایند


و افسوس که صندوق رأی را جلوی این‌ها گذاشتیم

و لعنت که هم وطن شدیم

و تُف که همیشه در تاریخ، این باد سرد همه جا وزیده


سیاه‌ها خود می‌سوزند و رنگشان نشان از هیزم بودنشان دارد

اما خاکستری‌ها را نه می‌شود بسوزانی چون سفیدی دارند

و نه می‌شود رویشان حساب کنی چون سیاهی دارند


اما بدترینِ این‌ها خاکستری‌هایی هستند که پشتِ کمرشان را نمی‌بینند

و وقتی می‌گویی اینجایت سیاه شده

من دیدم، تو نمی‌توانی ببینی، غرورت نمی‌گذارد

قبول نمی‌کند

و می‌رود پیش این و آن و تهمت سیاهی می‌زند


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سایه افرا ویکی چجور موسسه حقوقي مدرسه دلپذیر شرکت خدمت گستر اردبیل خدمات باربری و اسباب کشی و امورخدماتی قاصدِ تو دفتر خزان درخشش